چشام نامه 1؛ زندگینامه ملا زینالعابدین
روضهخوان و روحانی درسخواند? روستای چشام در زمان قدیم، مرحوم مُلّا غلام چشمی و پدربزرگ ایشان مُلّا زینالعابدین بودهاند که این دو بزرگوار در روستای چشام سکونت داشتهاند.
مُلّا زینالعابدین شخصی عالم و باتقوا بوده است و یکی از معدود کسانی است که به گفت? خانواده و نزدیکان وی و تأیید اهالی روستا، از جانب خداوند طعام بهشتی برای او فرستاده شده است. همسر ایشان در سال 1200هجری شمسی این واقعه را چنین گزارش داده است:
خانوداه ما به دلیل تهدستی حتی در تأمین غذا مشکلات فراوانی داشت. در یکی از شبهای جمعه که نبود غذا خانوداه را رنج میداد و فرزندانم با گرسنگی دست و پنجه نرم میکردند؛ همسرم، مُلّا زینالعابدین، به جهت دعا برای رفع مشکلات و دور بودن از نگاه سنگین فرزندان و شرمساری از فقر و تهیدستی در مسجد مشغول عبادت بود. زمانی که ایشان در مسجد به عبادت مشغول بود و فرزندانم در گرسنگی به سر میبردند، شخصی در منزل را کوبید و خود را فرستاده مُلّا معرفی کرد. من در را باز کردم و شخصی را جلوی در دیدم که سینی بزرگی روی سرش داشت و در آن سینی هفت ظرف پر از غذا وجود داشت و بلند شدن بخار از روی غذاها نشان میداد که غذاها تازه آماده شده بود. آن شخص ظروف غذا را به من داد و گفت: جناب مُلّا این غذاها را فرستاد تا فرزندان گرسنه نمانند. به بچه ها غذا بده تا با شکم سیر بخوابند. من به اطاعت از سفارش ملا و خوشحال از اینکه فرزندانم گرسنه نمیخوابند به بچهها غذاها دادم و آنها خوابیدند. آخر شب که مُلّا پس از فراغت از عبادت به خانه آمد و دید که بچهها راحت خوابیدهاند، با تعجب پرسید: «بچهها خوابند!!» گفتم بله، غذایی را که شما فرستاده بودید خوردند و خوابیدند. مُلّا زینالعابدین به فکر فرو رفت و پس کمی پرسش و پاسخ میان من و او گفت: این غذاها را من نفرستادهام و آن شخص را نمیشناسم، مسلماً این فرستاده از سوی خدای سبحان بوده است. من به خاطر این وارستگی و مقام بلند شوهرم نزد خداوند و لطف خدای رحمان، دست به دعا برداشتم و از لطف بیکران خدای سبحان شکر گزاری نمودم.
پس از وفات ملا زین العابدین و همسرش، یکی از آن ظروف هفتگانه غذا به یادگار ماند و به برکت وجود همان ظرف عنایات و کارهای کمنظیر دیگری نیز به ثمر نشست که به دو نمونه آن اشاره میکنیم:
نمون? نخست: تا سال 1300هجری شمسی که روستاها و از جمله روستای چشام فاقد پزشک بود و بیشتر زنان به هنگام وضع حمل به دلیل شرایط نامساعد بهداشتی و درمانی فوت میکردند از این ظرف برای سهولت در زایمان و فروکاستن از درد زایمان استفاده میشدهاست. در برخی زایمانها که زمان وضع حمل به طول میانجامید و زن از درد شدید تأخیر زایمان بسیار رنج میبرد، همان ظرف بهشتی را به شکم زن میمالیدند و مقداری آب در آن ظرف میریختند و آن را به زن مینوشانیدند تا به راحتی وضع حمل کند و از این طریق درد زایمان و سختی وضع حمل را بر زنان روستا هموار میکردند.
نمون? دوم: در سالهای کمبارش و خشکسالی که مردم با کمبود مواد غذایی به ویژه گندم روبهرو میشدند و تهیه آرد برای پختن نان بسیار سخت میشد؛ به گونهای که برخی با جمعآوری استخوانهای حیوانات و کوبیدن و آرد کردن آن، خود را از گرسنگی شدید و مرگ حتمی نجات میدادند، این ظرف را که مای? خیر و برکت بود، درون مخزن آرد میگذاشتند و در طول سال هر چه آرد از مخزن برمیداشتند، آرد مخزن به پایان نمیرسید.
(این است پاداش پرهیزگاران و درستکاران).
منبع خبر: جناب آقای حاج محمدرضا ربانی خواه